برادر خبرنگار ربوده شده ایرانی در لبنان:
برخی اظهارنظرها درباره سرنوشت 4دیپلمات، فرافکنی و فرار به جلو است/ نباید اجازه داد با بیتوجهیها و غفلتها حقایق را وارونه برایمان تفسیر کنند
در آستانه ورود به سی و پنجمین سالگرد ربوده شدن دیپلمات های ایرانی در لبنان، برای روشن شدن سرنوشت نهایی این عزیزان باید در پی پاسخ سئوالاتی باشیم که همچنان بی جواب مانده است.
علت روشن نشدن سرنوشت غبار آلود آنان پس از گذشت بیش از سه دهه چیست ؟ آیا این موضوع نیاز به رمز گشایی و واکاوی ندارد؟ چرا این مهم تا کنون مورد تغافل قرار گرفته است؟ آیا این امری حداقلی نیست که باید روزی به آن اندیشید؟ آیا می توان با پیوند زدن این سئوالات به اما و اگرها از پاسخگویی طفره رفت؟ اما سئوال اصلی این است که چرا روشن شدن سرنوشت آنان اخیرا منجر به اظهار نظر برخی از افراد مسول شده است؟
برای مردم سؤال است که متوسلیان و همراهانش چرا و در کجای تاریخ گم شدند؟
در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پس از گذشت 34سال با نمایش فیلم تاثیر گذار ایستاده در غبار به کارگردانی آقای مهدویان که بخشی از زندگی حاج احمد متوسلیان یکی از اسطوره های دوران دفاع مقدس را به تصویر کشیده است، یک بار دیگر سرنوشت او مورد توجه قرار می گیرد.
اهمیت موضوع فیلم در آن است که شکل گیری اسطورها ی دفاع ، استقامت و مقاومت به عنوان یکی از بنیان های سازنده هویت جمعی و ملی و شناسنامه هر ملتی به حساب می آید و به انسجام و یکپارچه سازی آن کمک کند لذا قابل پیگیری و بررسی است. علاوه بر این هر فرد و جامعه ای سرگذشتی دارد که باز اندیشی آن برای تعیین و تثبیت هویت و ادامه حیات اجتناب نا پذیر است.
سکانس پایانی فیلم که حاج احمد و دیپلمات ها را در حال پائین امدن از پله های سفارت ایران در سوریه برای عزیمت به لبنان نشان می دهد، این جمله روی پرده نقش می بندد:
«۱۴ تیر ۶۱ احمد متوسلیان در جایی از تاریخ گم شد!»
و با روشن شدن سالن سینما، تماشاگران با چهرهای مبهوت در برابر این پرسش به تعلیق رفته قرار می گیرند که چرا چنین اسطوره ای را نتوانسته ایم پیدا کنیم؟ چرا این قهرمان ملی همچنان در تاریخ نا پیدا است؟
چرا پس از گذشت 34سال که از گم شدن چهار شهروند ایرانی می گذرد نتوانسته ایم و یا نخواسته ایم آنان را از دل تاریخ پیدا کنیم؟ تعیین تکلیف نهایی سرنوشت این عزیزان پس از 34سال يکي از چالش برانگيزترين موضوعاتي است که در آينده مطرح خواهد شد و درخواست ما هم همین است که بی هيچ حاشيه، ابهام و کنايه و با صراحت کامل سرنوشت آنان بيان شود و دولتمردان ما رويکردی تعهدی نسبت به آن داشته باشند.
عدم همگرایی مسؤولان درباره سرنوشت چهار دیپلمات ایرانی ربوده شده
اما نکته کلیدی که نباید به آن بی توجه بود این است که چرا در خصوص سرنوشت این عزیزان در بین مسئولین در جاهایی همگرایی دارد و در مناطقی اختلاف وجود دارد. برای همین آشکارا خود را گرفتار تناقض می بینیم به اظهار نظر های اخیر توجه کنید:
دبیرمجمعتشخیصمصلحتنظام و فرمانده سابق سپاه،سردارسرلشگرمحسنرضایی: شواهد، گویای زنده بودن احمد متوسلیان است هرچند اخبار ضد و نقیضی پخش میشود اما ما زیر بار شایعات نمیرویم و حاج احمد متوسلیان را سالم میخواهیم. به هر قیمتی مسائل باید روشن شود
سردارحسیندهقان،وزیردفاعوپشتیبانینیروهایمسلح: سردار احمد متوسلیان و ۳ دیپلمات دیگر ایرانی زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند.
محسنرفیقدوست،وزیرسپاهپاسدارانانقلاباسلامی: خدا کند حاج احمد متوسلیان زنده باشد اما این موضوع بعید است
سردار محمداسماعیلکوثری،رئیسسابقکمیتهدفاعیامنیتیمجلسشورایاسلامی: من با شناختی که از روحیه سردار احمد متوسلیان دارم ایشان باید همان روز های اول شهید شده باشند، ما باید از رژیم صهیونیستی پیکر شهید متوسلیان را در صورت شهادت طلب کنیم.
جابریانصاری،سخنگویوزارتخارجه در خصوص اخبار منتشر شده در خصوص تماس یک زندانی یونانی با سفارت ایران در یونان و همچنیین اظهارات برخی از مقامات ایرانی مبنی بر زنده بودن دیپلمات ها: گزارش چنین تماسی را ندیدهام بررسی میکنم و در صورتی که که چنین چیزی باشد در نشست های بعدی اطلاع رسانی خواهم کرد وی اضافه میکند گزارشهای جدید را هم از دوستانی که در این زمینه اظهار نظر کردند بپرسید و پاسخ بگیرید.
ایشان که اینک، معاون عربی آفریقایی وزارت امور خارجه هستند از سفر کوتاه اخیر خود به لبنان گزارشی نوشته است که در رسانه ها منتشر شده؛ سفری که طی آن مسائل روز لبنان و منطقه با رهبران مختلف سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است اما در گزارش برنامه ها هیچ صحبتی از دیپلمات های ربوده شده بعمل نیامده واین به معنای آن است که در دیپلماسی اعلامی و اعمالی پیگیری سرنوشت این عزیزان جایگاه ندارد و در دستور کار وزارت خارجه قرار ندارد.
آقای ظریف و آقای روحانی به مکاتبه ما جواب نمی دهند به همین سادگی خیلی موضوع پیچیده نیست؛ این برخورد سهوا " صورت نمی گیرد بلکه عمدا"می باشد و یک پیام روشن برای ما دارد وعلت چرایی آن نیز روشن است یعنی سرنوشت آنان برای دستگاه سیاست خارجی روشن اما زمان اعلام آن هنوز فرا نرسیده است.
تسامح و تساهل برای روشن شدن سرنوشت این عزیزان متوجه کیست؟
این اظهار نظرها درست چند روز قبل از زمان اکران فیلم ایستاده در غبار شروع شد و همچنان ادامه دارد. در این رابطه دو نکته اساسی قابل درک هستند؛ به این معنی که دسته ای از اظهار نظر های فوق اصولا متناقض هم دیگر هستند و دسته ای هم شبیه به هم و تکرار مکررات گذشته است.
چون شما وقتی فیلم را می بینید نمی توانید ساده از کنار سرنوشت احمد متوسلیان بگذرید. اسطورهای این چنین که ما را مسحور و مجذوب خود ساخته است. تسامح و تساهل برای روشن شدن سرنوشت این عزیزان متوجه کیست؟ چه کسانی نمی خواهند سرنوشت آنان روشن شود؟ به هر حال آنچه دراین مورد رخ داده از نظر افکار عمومی مورد سوال است چرا که حماسه اسطوره ای ما ریشه در تجربه های انسانی ما دارد یاد و گرامی داشت اسطوره ها بخشی از حافظه تاریخی و هویت ملی است و ضرورت «احساس تعلق جمعی» را که به «حافظه تاریخی» مشترک مردمانی خاص نیاز دارد به سادگی نمیتوان انکار کرد.
برخی اظهارنظرها درباره سرنوشت 4دیپلمات، فرافکنی و فرار به جلو است
آنچه که در این میان اهمیت دارد اظهار نظرهایی است که وابسته به راویان غیر قابل اعتماد است؛ سناریویی تکراری و نخ نما شده در 34سال گذشته. فراموش نکنیم نزدیک بیست سال پرونده در اختیار دفتر مطالعات استراتزیک خاورمیانه بوده است. آنچه که مسلم است بخشی از اظهارنظرهای فوق به دنبال اقناع و شفاف سازی نبوده بلکه فرافکنی و فرار به جلو است که اصولا قصد بحث و پاسخگویی ندارند تا مورد نقد قرار نگیرند. فرافکنی نیز در همین راستا است، نپذیرفتن مسئولیت نسبت به اعمال و کردار خود و در واقع در پیش گرفتن ساز و کاری پدافندی است.
آقای رفیق دوست در مصاحبه اخیر خود با خبرگزاری فارس در پاسخ به اینکه برخی میگویند «بسته نشدن این پرونده در طول 34 سال یک بازی سیاسی است ما این مطالبهگری را از مسئولان داریم، ما باید بگوییم شمایی که بعد از 34 سال میگویید مدارکی درباره زنده بودن این چهار نفر وجود دارد، بر چه اساسی مطرح کردید و باید تا بسته شدن پرونده، آن را پیگیری کنید» اظهار داشت : من درباره این نه «آره» میگویم و نه «نه»، چون توجیهی برای آن ندارم.همین، باید سؤال کرد که اگر واقعاً مدرک قابلارزشی بوده است، چرا سکوت شده است.
نباید اجازه داد با بیتوجهیها و غفلتها حقایق را وارونه برایمان تفسیر کنند
آری چرخ بازیگر سیاست از این بازیچه ها بسیار دارد و آنچه که بدان اشاره شد نشانگر این است که برای روشن شدن زوایای مختلف پرونده دیپلمات های ربوده شده ایرانی در لبنان نیاز به تحقیق وتفحص داریم.
کار تحقیق، ارائه و بازتاب حقایق تاریخی این موضوع و واکاوی آن است نه جهتدادن به آن؛ بدیهی است وقتی به این مهم پرداخته شود، تازه میتوانیم به مرحله نقد بپردازیم. تا زمانی که اسناد و مدارک کافی نداشته باشیم، و بخواهیم بر اساس گفتهها و شنیدهها نتیجه گیری کنیم حتی نمیتوانیم به مرحله تحلیل برسیم. هرچند که حقیقت سرنوشت این عزیزان سرانجام پس از 34سال راه خودش را پیدا کرده، تنها نبایستی اجازه داد با بیتوجهیها و غفلتها حقایق را وارونه برایمان تهیه و تفسیر کنند.
متأثر میشوم وقتی دروغ به دلیل نپرداختن به حقیقت یا به دلیل فراموشکردن، نادیدهگرفتن حافظه تاریخی و روشننکردن ابهامات و باعث سوءاستفادهها و تعبیرهایی در سطوح گوناگون و در نهایت تخریب حافظه تاریخی جامعه میشود. زمانی که حافظه تاریخی، وهم آلود و واقعیت گریز باشد و فرهنگ شفاهی غالب، همه چیز در زمان بیکران رخ می دهد؛ زمانی که گذشته و حال و اینده ندارد و ناگزیر حافظه تاریخی ما نسبت به اسطور ه هایمان ضعیف می شود.
سرنوشت دیپلمات های ربوده شده ایرانی، روایتی از یک تراژدی تلخ است که روایت آن از رمضان 1361 آغاز شده، اما شواهد و قرائن نشانگر این است که پایان آن بزودی روشن خواهد شد وموضوعی باقي نخواهد ماند که همچنان در محاق قرار داشته باشد.
حسن اخوان، برادر خبرنگار ربوده شده ایرانی در لبنان
عصر، عصر عجيبي است؛ عصر كامپيوتر، عصر ارتباطات، عصراطلاعات، عصر خميني، عصر رجعت دوباره انسان ...