http://images.khabaronline.ir/images/position50/img_pos_15-12-15-103550.jpg

کوروش علیانی/ دوازده هفته از فاجعه‌ی منا گذشته است و سه هفته‌ی پیش بالاخره خبر نهایی در مورد شهید رکن‌آبادی آمد و ما وانمود می‌کنیم روزگار نسبتاً آرامی داشته‌ایم. برای من غضنفر رکن‌آبادی نه به عنوان یک فرد نخبه، نه به عنوان یک فرد تأثیرگذار جهانی، نه به عنوان یک دیپلمات، نه به عنوان کسی که به او دین‌ها داریم، که اصلاً به عنوان یک شهروند مهم است.

این چه رسمی است؟ این چه روزگاری است؟ چرا هیچ کار نمی‌کنیم؟ سال ۱۳۵۷ یک شهروندمان را در لیبی دزدیدند، سید موسی صدر، رباینده کشته شده و خاک کاخش را به توبره کشیده‌اند، ما هنوز ردی از شهروند کشورمان نیافته‌ایم.

سال سال ۱۳۶۱ چهار شهروندمان (احمد متوسلیان و سه همراهش) را در لبنان دزدیدند، ما هنوز برشان نگردانده‌ایم. سال ۱۳۸۵ یک شهروند ما را در ترکیه ربودند، علی‌رضا عسگری، هنوز هیچ خبری از او نداریم. حالا هم دوازده هفته است که یک شهروند ما را در حج ربوده‌اند و کنار چندصد شهروند دیگرمان کشته‌اند و جسد تحویلمان می‌دهند و به قول آن شاعر «ما هیچ، ما نگاه». این چه وضعی است؟ چرا هیچ کاری نمی‌کنیم؟ اگر کاری می‌کنیم چرا به نتیجه نمی‌رسد؟

این‌ها شش شهروند مشهوری بودند که از ربودنشان باخبر هستیم، شاید دیگرانی هم باشند که ندانیم. واقعاً کاری نمی‌توان کرد؟ واقعاً باید نشست و دست روی دست گذاشت؟ تا کی؟ چرا؟

یک نفر بیاید دست کم به ما بگوید اگر کاری از دستمان ساخته است انجام بدهیم؛ هر کاری. اگر فایده‌ای دارد برویم یک تشکیلات مردم‌نهاد راه بیندازیم. برویم جلوی سفارت‌خانه‌ها بست بنشینیم. برویم جلوی سازمان ملل دهانمان را چسب بزنیم و دست‌هامان را دستبند.

این که نمی‌شود که شهروندان ایرانی در این دنیا امنیت نداشته باشند. فردا فرزند هر کدام از این مردم می‌خواهد برود در یک کشور دیگر برای تجارت یا تحصیل یا مداوا یا زیارت، باید دل همه‌ی کسانش تا زمان برگشتنش به ایران مثل سیر و سرکه بجوشد که مبادا بربایندش یا بکشندش؟.

ساده‌ترین سوال؛

در ایران ۱۳۹۴ تنها عکس‌العملی که در برابر ربودن و کشتن شهروندان کشور می‌توان انجام داد صبوری است؟ کار دیگری از ما ساخته نیست؟

 ***

تقدیم به خانواده شهید رکن آبادی